وضعیت یهودیان – موسویان در دولتهای تورک-موغول ایران و آزربایجان
٥- سلاطین و حکام تورک –موغول حتی در صورت دیندار بودن، هیچگاه دینچی
یعنی بنیادگرا به معنی اعتقاد به ادارهی دولت بر اساس شریعت نبودند و بسیاری از
آنها به معنی امروزی به راحتی میتوانند سکولار و لائیک شمرده شوند. چرا که معتقد
به لزوم عدم دخالت متولیان دین و صنف روحانیون در امور دولتی بودند، چه برسد به
آنکه حاکمیت بر دولت را حق و در انحصار ایشان بدانند. به سبب همین سکولاریسم، سلاطین
و حکام تورک –موغول، بر خلاف بنیادگرایان مسیحی و شیعی امامی، دارای هیچگونه پیشداوری
منفی بر علیه یهودیان و موسویان نبودند و نمیتوانستند تبعیضات سیستماتیک و
نهادینه بر علیه آنها را برای مدت طولانی نادیده بگیرند.
٦-البته در قلمروی دولتهای تورک – موغول هم تبعیضات و تحقیرات و ظلم و قتل عامها و تغییر دین دادنهای اجباری و مالیاتهای نژادپرستانه و ادبیات نفرت .... بر علیه اقلیتهای مذهبی و دینی و از جمله یهودیان - موسویان وجود داشت. اما تبعیضها بر علیه یهودیان - موسویان در ایران در مناطق گوناگون یکسان نبود و غالبا در مناطقی دیده میشد که حاکمیت و کونترول دولتهای تورک - موغول در آن مناطق کم و ضعیف، و بر عکس نفوذ و حاکمیت روحانیون شیعی امامی در آن مناطق زیاد بود. (روحانی اعظم شیعی در دورهی فتحعلی شاه یهودیان را «کثیفترین نژاد بشر» میدانست و پزشک او یهودیان را «پستترین در نظر خداوند» میخواند[1]. امروز نیز بسیاری از دینداران شیعهی امامی، یهودیان را نجس میدانند). علی الاصول میتوان گفت در ایران عمدهی آزار و اذیتهای مردمی و کشت و کشتارها و نفرت نژادی و دینی بر علیه یهودیان - موسویان با سائقههای نژادی و دینی در میان تاجیکها - فارسها – مناطق فارسنشین و شیعیان امامی دیده میشود، بسیار بیشتر از آنچه در میان تورکها - مناطق تورکنشین و علویان - سنیهای تورک بدور از شیعیگری و فارسیت مشاهده میگردد.
٧-به لحاظ حاکمیت سیاسی، هر قدر که دولتهای تورک موغول از سیستمهای اعتقادی خود (تنگریسم، شامانیسم، بودیسم، اسلام تورکی، اسلام هترودوکس، ...) دور شده و به شیعهی امامی و اسلام اورتودوکس نزدیک شدهاند، به همان اندازه رفتارهای یهودیستیزانهشان افزایش پیدا کرده است. به عنوان نمونه بعد از اینکه غازان خان پسر آرغون خان در سال ۱۲۹۵ به دین اسلام گروید وضعیت یهودیان - موسویان دوباره خراب شده، به ذمی بازگشت. جانشین غازان خان، اوْلجایتۇ خۇربان اۇۇدا (محمد خدابنده) که مذهب شیعی امامی فارسی را قبول نمود بعضی یهودیان را مجبور ساخت شیعی شوند. بدترین وضعیت یهودیان - موسویان با گرائیدن شاهاسماعیل اول و شاه تهماسب و شاه عباس اول به شیعهی امامی تجربه شد که موسویان و یهودیان از شهرها اخراج و مجبور به حمل نشان و پوشیدن لباس خاص و تغییر دین به اسلام و ... شدند.
٨- ناصرالدین شاه یک خاقان تورک بود و در برخورد با یهودیان - موسویان نوعا از تؤره – یوسونهای (سنن و عرف) سلاطین تورک - موغول ما قبل خود و جوامع تورک (اسلام تورکی)، مبنی بر یکسان دانستن عقاید و جماعات مذهبی و نوعدوستی و .... تبعیت میکرد. به عنوان نمونه:
در دورهی موغول: با پایان یافتن حاکمیت عباسیان و آغاز حاکمیت موغول در سال ۱۲۵۵ میلادی، به سبب سکولاریسم و تولرانس دینی - مذهبیشان، وضعیت یهودیان – موسویان بهبود یافت. در ادامه به دورهی دولت موغول - تورک ایلخانلی آنها طبق تؤره- یوسونها تمامی دینها را یکسان میدانستند و بدین سبب مالیات ذمیها را لغو کردند. برخی از سلاطین موغول حتی به دلائلی تبعیض معکوس به نفع یهودیان - موسویان اعمال کرده و آنها را بر بقیه ترجیح میدادند.
در دورهی نادرشاه افشار: سالهای حاکمیت نادرشاه افشار دورهی بهبود دوبارهی حقوق و وضعیت موسویان - یهودیان است. نادرشاه به عنوان یک حاکم لائیک - سکولار مطلق، با یهودیان و موسویان هم روابط خوب برقرار کرد، اجازهی اسکان دوبارهی آنها در شهرها و استخدامشان در مشاغل دولتی را که در دورهی صفویه ممنوع شده بود داد و صنف متولیان دین موسوی (خاخام، ...) را تعزیز کرد. به دستور او سیزده کنیسهی تعطیل شده دوباره گشوده شد و جامعهی یهودیان در کاشان آن چنان رشد کرد و مرفه شد که این شهر به اورشلیم کوچک تبدیل گشت. نادرشاه دستور داد که تورات و زبور به فارسی ترجمه شود. ظاهرا در مقدمهی نسخهای از این ترجمه که فعلا در موزهی ملی یهودی در اورشلیم نگهداری میشود نوت زیر آمده است: «بعد از اتمام ترجمه، نادر شاه به روحانیون اسرائیل هدایا و لباسهای زیادی تقدیم کرد و بعد از آن به آنان اجازهی مرخصی داد. در شبها، در دربار، موللای (خاخام) اعظم پادشاهی (موللاباشی) برای شاه تورات و زبور را میخواند و توضیح میداد و شاه از آن بسیار لذت میبرد. او قسم خورد که «من روسیه را میگیرم، من اورشلیم را بازسازی میکنم و من فرزندان اسرائیل را دوباره جمع میکنم ...»[2]
جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی-مجدالسلطنه: ٢٥ سال بعد از ملاقات
و سخنان تاریخی ناصرالدین شاه در پاریس، رهبر ملی تورک جمشیدخان افشار اورومی
مجدالسلطنه در حرکتی تابوشکنانه و آموزنده در مقابل یهودیستیزی و آنتیسمیتیزم
موضع گرفت. وی در یکی از حاشیههایی که در تاریخ ژانویه ١٨٩٩ بر کتاب نسخهی
دانشگاه لندن «تاریخ خروج اکراد و قتل [و] غارت شیخ عبیدالله بدبنیاد و اغتشاش و
فتنهی زیاد در مملکت آزربایجان در سنهی ١٢٩٧، تالیف علی ابن امیر گونهخان
افشار» نوشته به شدت به یهودیستیزی مولف اعتراض میکند و تفکرات و حسیات و
بیانات ضد یهودی و پست شمردن موسویان را که عقیدهی غالب شیعیان امامی فارسی بود،
تعصب جاهلیه و وحشیت مینامد و آثار مولفین و محررین استفادهکننده از این
ادبیات نفرت را از اساس بی اعتبار و بی ارزش میشمارد: «لفظِ «بدتر از جهود» از
الفاظِ وحشیانه محسوب میشود... این نوع خطاباتِ ناشایست، این تاریخ را بالمرّه از
اعتبار ساقط مینماید». (کتاب تاریخ خروج اکراد و قتل و غارت شیخ عبیدالله، و حاشیههای
رهبر ملی تورک جمشید خان افشار اورومی –مجدالسلطنه بر آن در یک مقالهی جداگانه،
در سؤزوموز منتشر خواهند شد).
0 Comments:
Post a Comment
<< Home