turkmuseviler

günéy azerbaycanın türk musevileri

Sunday, February 06, 2022

اندکی در باره‌ی تورکان لهستان: تاتارهای لیپکا

 

اندکی در باره‌ی تورکان لهستان: تاتارهای لیپکا

 

مئهران باهارلی 

3-27-2013

 

مادر فاطما موختارووا، خواننده‌ی برجسته‌ی اوپرا، متولد اورمیه – آزربایجان غربی – تورک‌ایلی، خانمی از تاتارهای لیپکا به نام سارا حسه‌نئویچ (Sara Hasenewicz) است[1].

تاتار لیپکا (Lipka Tatars, Lipka Tatarłar)، نامی است که برای نامیدن تاتارهای ساکن در شمال اوروپای شرقی (لاتویا، لیتوانیا، لهستان، بلاروس، اوکرائین) بکار می‌رود. کلمه‌ی لیپکا نام لیتوانیا در زبان تاتاری قیریم - کریمه است. نام‌های دیگر این گروه، لیپکووییئ (Lipkowie)، لیپکانی (Lipcani) و موسلومی (Muślimi) است. سابقه‌ی اسکان این گروه در خانات بزرگ لیتوانیا به قرن ١٤ میلادی می‌رسد. نام لیپکا تاتار از همان آغاز در لیتوانیا به آن‌ها داده شد. آن‌ها ترکیبی از اعقاب امپراتوری موغول چنگیزخان، آغ اوردا (اوردای سفید)، آلتین اوردا (اوردای سرخ-طلائی)، خانات قیریم - کریمه و خانات تاتار قازان بشمار می‌روند.

گروه نخستین مهاجرین تاتارهای لیپکا اعتقادات شامانی خود را حفظ کرده بودند. موج دوم مهاجرت تاتارها به این منطقه- این بار تاتارهای مسلمان- در اواخر قرن ١٤ بوقوع پیوست. آخرین موج مهاجرت لیپکاها به این منطقه پس از انقلاب بولشویکی در روسیه بود. از زمان جنگ گرونوالد در سال ١٤١٠ که باعث شکست نیروهای آلمان - پروس از نیروهای لهستانی – لیتوانیائی - تاتاری شد، هنگ سواره نظام تاتارهای لیپکا در هر جنگ و عملیات نظامی عمده‌ی لیتوانیا و لهستان اشتراک داشته است. حتی در مکاتبات قرن شانزده از لهستان به عنوان سرزمین له‌ها و لیپکاها یاد شده است.

تاتارهای لیپکا که در آغاز به سبب یک کاست نظامی اشرافی بودن متشخص بودند با مرور زمان به زنده‌گی شهری روی آوردند و به سبب صنایع دستی، اسب‌ها و قابلیت‌های باغبانی خود شناخته شدند. تاتارهای مسلمان در قرون اولیه به دین خود وابسته‌گی بسیار داشتند، توانستند مدت‌ها در مقابل آسیمیلاسیون مقاومت کنند و سبک زنده‌گی خاص خود را حفظ نمایند. اما آن‌ها به مرور زمان زبان تاتاری خود متعلق به شاخه‌ی قیپچاقی زبان‌های تورکیک را از دست دادند و اغلب طبقات فوقانی‌شان به زبان لهستانی و طبقات میانی و پائینی‌شان به زبان بلاروسی متکلم شدند. با این‌همه آن‌ها تا سال ١٩٣٠ به استفاده از خط عربی برای نگارش زبان بلاروسی ادامه دادند. بعدها بسیاری از آن‌ها به موازات استحاله‌ی زبانی در لهستانی‌ها و دیگر ملل مجاور، به دین مسیحی و بخش کوچکی به دین موسوی در آمدند.




Read more »

Saturday, February 05, 2022

 


 


وضعیت یهودیان – موسویان در دولتهای تورک-موغول ایران و آزربایجان

 

٥- سلاطین و حکام تورک –موغول حتی در صورت دین‌دار بودن، هیچ‌گاه‌ دین‌چی یعنی بنیادگرا به‌ معنی اعتقاد به ‌اداره‌ی دولت بر اساس شریعت نبودند و بسیاری از آن‌ها به‌ معنی امروزی به راحتی می‌توانند سکولار و لائیک شمرده ‌شوند. چرا که‌ معتقد به ‌لزوم عدم دخالت متولیان دین و صنف روحانیون در امور دولتی بودند، چه‌ برسد به‌ آنکه ‌حاکمیت بر دولت را حق و در انحصار ایشان بدانند. به ‌سبب همین سکولاریسم، سلاطین و حکام تورک –موغول، بر خلاف بنیادگرایان مسیحی و شیعی امامی، دارای هیچگونه ‌پیش‌داوری منفی بر علیه‌ یهودیان و موسویان نبودند و نمی‌توانستند تبعیضات سیستماتیک و نهادینه ‌بر علیه ‌آن‌ها را برای مدت طولانی نادیده‌ بگیرند.

٦-البته ‌در قلمروی دولت‌های تورک – موغول هم تبعیضات و تحقیرات و ظلم و قتل عام‌ها و تغییر دین دادن‌های اجباری و مالیات‌های نژادپرستانه ‌و ادبیات نفرت .... بر علیه ‌اقلیت‌های مذهبی و دینی و از جمله‌ یهودیان - موسویان وجود داشت. اما تبعیض‌ها بر علیه ‌یهودیان - موسویان در ایران در مناطق گوناگون یکسان نبود و غالبا در مناطقی دیده ‌می‌شد که‌ حاکمیت و کونترول دولت‌های تورک - موغول در آن مناطق کم و ضعیف، و بر عکس نفوذ و حاکمیت روحانیون شیعی امامی در آن مناطق زیاد بود. (روحانی اعظم شیعی در دوره‌ی  فتح‌علی شاه ‌یهودیان را «کثیف‌ترین نژاد بشر» می‌دانست و پزشک او یهودیان را «پست‌ترین در نظر خداوند» می‌خواند[1]. امروز نیز بسیاری از دین‌داران شیعه‌ی امامی، یهودیان را نجس می‌دانند). علی الاصول می‌توان گفت در ایران عمده‌ی آزار و اذیت‌های مردمی و کشت و کشتارها و نفرت نژادی و دینی بر علیه‌ یهودیان - موسویان با سائقه‌های نژادی و دینی در میان تاجیک‌ها - فارس‌ها – مناطق فارس‌نشین و شیعیان امامی دیده‌ می‌شود، بسیار بیشتر از آنچه‌ در میان تورک‌ها - مناطق تورک‌نشین و علویان - سنی‌های تورک بدور از شیعی‌گری و فارسیت مشاهده‌ می‌گردد.

٧-به ‌لحاظ حاکمیت سیاسی، هر قدر که ‌دولت‌های تورک موغول از سیستم‌های اعتقادی خود (تنگریسم، شامانیسم، بودیسم، اسلام تورکی، اسلام هترودوکس، ...) دور شده ‌و به ‌شیعه‌ی امامی و اسلام اورتودوکس نزدیک شده‌اند، به‌ همان اندازه ‌رفتارهای یهودی‌ستیزانه‌شان افزایش پیدا کرده‌ است. به‌ عنوان نمونه ‌بعد از اینکه ‌غازان خان پسر آرغون خان در سال ۱۲۹۵ به‌ دین اسلام گروید وضعیت یهودیان - موسویان دوباره‌ خراب شده،‌ به ‌ذمی بازگشت. جانشین غازان خان، اوْلجای‌تۇ خۇربان اۇۇدا (محمد خدابنده) که ‌مذهب شیعی امامی فارسی را قبول نمود بعضی یهودیان را مجبور ساخت ‌شیعی شوند. بدترین وضعیت یهودیان - موسویان با گرائیدن شاه‌اسماعیل اول و شاه‌ تهماسب و شاه ‌عباس اول به ‌شیعه‌ی امامی تجربه ‌شد که ‌موسویان و یهودیان از شهرها اخراج و مجبور به‌ حمل نشان و پوشیدن لباس خاص و تغییر دین به ‌اسلام و ... شدند.

٨- ناصرالدین شاه ‌یک خاقان تورک بود و در برخورد با یهودیان - موسویان نوعا از تؤره‌ – یوسون‌های (سنن و عرف) سلاطین تورک - موغول ما قبل خود و جوامع تورک (اسلام تورکی)، مبنی بر یکسان دانستن عقاید و جماعات مذهبی و نوع‌دوستی و .... تبعیت می‌کرد. به‌ عنوان نمونه:

در دوره‌ی موغول: با پایان یافتن حاکمیت عباسیان و آغاز حاکمیت موغول در سال ۱۲۵۵ میلادی، به‌ سبب سکولاریسم و تولرانس دینی - مذهبی‌شان، وضعیت یهودیان – موسویان بهبود یافت. در ادامه ‌به ‌دوره‌ی دولت موغول - تورک ایلخانلی آن‌ها طبق تؤره- یوسون‌ها تمامی دین‌ها را یکسان می‌دانستند و بدین سبب مالیات ذمی‌ها را لغو کردند. برخی از سلاطین موغول حتی به ‌دلائلی تبعیض معکوس به ‌نفع یهودیان - موسویان اعمال کرده ‌و آن‌ها را بر بقیه ‌ترجیح می‌دادند.

در دوره‌ی نادرشاه‌ افشار: سال‌های حاکمیت نادرشاه‌ افشار دوره‌ی بهبود دوباره‌ی حقوق و وضعیت موسویان - یهودیان است. نادرشاه ‌به‌ عنوان یک حاکم لائیک - سکولار مطلق، با یهودیان و موسویان هم روابط خوب برقرار کرد، اجازه‌ی اسکان دوباره‌ی آن‌ها در شهرها و استخدامشان در مشاغل دولتی را که‌ در دوره‌ی صفویه ‌ممنوع شده‌ بود داد و صنف متولیان دین موسوی (خاخام، ...) را تعزیز کرد. به دستور او سیزده کنیسه‌ی تعطیل شده دوباره گشوده شد و جامعه‌ی یهودیان در کاشان آن چنان رشد کرد و مرفه شد که این شهر به اورشلیم کوچک تبدیل گشت. نادرشاه ‌دستور داد که‌ تورات و زبور به ‌فارسی ترجمه‌ شود. ظاهرا در مقدمه‌ی نسخه‌ای از این ترجمه‌ که ‌فعلا در موزه‌ی ملی یهودی در اورشلیم نگهداری می‌شود نوت زیر آمده ‌‌است: «بعد از اتمام ترجمه، نادر شاه ‌به ‌روحانیون اسرائیل هدایا و لباس‌های زیادی تقدیم کرد و بعد از آن به ‌آنان اجازه‌ی مرخصی داد. در شب‌ها، در دربار، موللای (خاخام) اعظم پادشاهی (موللاباشی) برای شاه ‌تورات و زبور را می‌خواند و توضیح می‌داد و شاه ‌از آن بسیار لذت می‌برد. او قسم خورد که‌ «من روسیه ‌را می‌گیرم، من اورشلیم را بازسازی می‌کنم و من فرزندان اسرائیل را دوباره‌ جمع می‌کنم ...»[2]

جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی-مجدالسلطنه: ٢٥ سال بعد از ملاقات و سخنان تاریخی ناصرالدین شاه ‌در پاریس، رهبر ملی تورک جمشیدخان افشار اورومی مجدالسلطنه ‌در حرکتی تابوشکنانه‌ و آموزنده در مقابل یهودی‌ستیزی و آنتی‌سمیتیزم موضع گرفت. وی در یکی از حاشیه‌هایی که ‌در تاریخ ژانویه ‌١٨٩٩ بر کتاب نسخه‌ی دانشگاه ‌لندن «تاریخ خروج اکراد و قتل [و] غارت شیخ عبیدالله ‌بدبنیاد و اغتشاش و فتنه‌ی زیاد در مملکت آزربایجان در سنه‌ی ١٢٩٧، تالیف علی ابن امیر گونه‌خان افشار» نوشته‌ به ‌شدت به ‌یهودی‌ستیزی مولف اعتراض می‌کند و تفکرات و حسیات و بیانات ضد یهودی و پست شمردن موسویان را که ‌عقیده‌ی غالب شیعیان امامی فارسی بود، تعصب جاهلیه ‌و وحشیت می‌نامد و آثار مولفین و محررین استفاده‌کننده ‌از این ادبیات نفرت را از اساس بی اعتبار و بی ارزش می‌شمارد: «لفظِ «بدتر از جهود» از الفاظِ وحشیانه ‌محسوب می‌شود... این نوع خطاباتِ ناشایست، این تاریخ را بالمرّه ‌از اعتبار ساقط می‌نماید». (کتاب تاریخ خروج اکراد و قتل و غارت شیخ عبیدالله، و حاشیه‌های رهبر ملی تورک جمشید خان افشار اورومی –مجدالسلطنه ‌بر ‌آن در یک مقاله‌ی جداگانه، در سؤزوموز منتشر خواهند شد).



[1] Between Foreigners and Shii's: Nineteen century Iran and it's Jewish minority, Daniel Tsadik, page 36, Stanford University Press, 2007.

[2] The Jews of Iran in the nineteenth century, David Yeroushalmi, Brill, 2009, Page 37.

Turkish king of Iran Nasir el-Din Shah Qajar advised that the Jews should buy a land and establish a state for Jewish people

 As early as 1873, Turkish king of Iran Nasir el-Din Shah Qajar advised that the Jews should buy a land and country, gather all the Jews of the world there, establish a state for Jewish people and create their own state there and be in charge of themselves so as to get some peace of mind and not be scattered around the globe like this.

 

TURKISH KING NASIREDDIN SHAH QAJAR-PARIS 1873:

 

M. [Isaac-Jacob Adolphe] Crémieux, one of the French national deputies, and a Jew, who was always in opposition to Napoleon III., and is a marvelous orator, came to an audience. He is an old man, and very short. He still speaks in the Assembly, and is in opposition to the Government. 

The celebrated [Baron Lionel Nathan de] Rothschild, a Jew also, who is exceedingly rich, came to an audience, and we conversed with him. He greatly advocated the cause of the Jews, mentioned the Jews of Iran, and claimed tranquility for them. 

I said to him: "I have heard that you, brothers, possess a colossal amount of money. I consider the best thing to do would be that you should pay half of it to some large or small State, and buy a territory in which you could collect all the Jews of the whole world, you becoming their chiefs, and leading them on their way in peace, so that you should no longer be thus scattered and miserable." 

We laughed heartily, and he made no reply. I made him understand that I do protect every alien religious community that is in Iran.

توصیه‌ی ناصرالدین شاه ‌قاجار در سال ١٨٧٣ به ‌رهبران موسوی برای خرید یک سرزمین برای خود و تاسیس کشور-دولت یهود بر آن

 

توصیه‌ی ناصرالدین شاه ‌قاجار در سال ١٨٧٣ به ‌رهبران موسوی برای خرید یک سرزمین برای خود و تاسیس کشور-دولت یهود بر آن

 

مئهران باهارلی

خاقان تورک ناصرالدین شاه ‌قاجار، ١٥٠ سال پیش در سال ١٨٧٣ اولین سفر خود به ‌اوروپا را انجام داد. (اولین سفر خارجی ناصرالدین شاه به قلمروی عثمانلی – عراق عرب بود). هدف ناصرالدین شاه ‌از این سفر، که‌ در ضمن اولین سفر یک سلطان تورک حاکم بر ایران امروزی به‌ اوروپا بود، مشاهده‌ی پیشرفت‌ها و نائلیت‌های دول اوروپایی در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی و تکنولوژیک و دولت‌مداری و نظامی و هنری و فرهنگی، .... از نزدیک توسط او و رجال و مقامات دولتی قاجاری همراهش، به ‌غایه‌ی تطبیق آن‌ها در کشور قاجاری بود. همانگونه ‌هم شد. پس از بازگشت ناصرالدین شاه، روند رفورم‌ها و مودرنیزاسیون و دموکراتیزاسیون قاجاری در عرصه‌های گوناگون که ‌از قبل در جریان بود[1] شتاب گرفت.

یکی از این عرصه‌ها، حقوق و وضعیت نابسامان گروه‌ها و جماعات مذهبی و دینی غیر اسلامی رایج در کشور بود. ناصرالدین شاه ‌در این سفر با رهبران جماعت‌ها و گروه‌های مذهبی و دینی و قومی متعددی، شامل آن‌هایی که ‌پیروان و امتدادهایی در قلمروی قاجاری داشتند، مانند یهودیان - موسویان، زرتشتیان - پارسیان هند، ارامنه ‌و نصارا و ... ملاقات‌هایی داشت[2]. در این میان، یک ملاقات که ‌او با روتشیلد از رهبران یهودی - موسوی بریتانیایی انجام داد به ‌لحاظ تاریخ منطقه‌ و جهان دارای اهمیت بسیار است. زیرا در این ملاقات ناصرالدین شاه‌ توصیه - پیشنهاد کرد که‌ رهبران ثروتمند یهودی - موسوی به ‌خریدن یک سرزمین خاص برای جماعت - قوم خود اقدام کنند، و با گردهم آوردن و اسکان دادن تمام یهودیان - موسویان سراسر جهان در آنجا یک حکومت - کشور (دولت - ملت) برای یهودیان تاسیس و بدین ترتیب آسایش و حضور جماعت - قوم یهودی - موسوی را تامین کرده و آن‌ها را از وضعیت پراکنده‌گی و پریشانی‌ای که فعلا گرفتار آن هستند نجات دهند. هر چند ناصرالدین شاه‌ می‌نویسد توصیه - پیشنهاد او با واکنش فوری روتشیلد مواجه ‌نشد، هشتاد سال بعد از آن یک دولت و کشور یهودی همانگونه ‌که ‌هدف ناصرالدین شاه ‌بود (اما با راه‌کارهایی متفاوت و پیچیده‌تر) تاسیس شد.

ناصرالدین شاه ‌قاجار: بهتر است یهودیان-موسویان سرزمینی بخرند، تمام جماعت - قوم خود را از سراسر جهان گرد آورده در آنجا دولتی برای خود تاسیس کنند.

«چون قدری خسته‌ بودیم تماشای آن‌ها را به ‌روز دیگر گذاشته، آمدیم منزل، .... مسیو کرِمییو [Crémieux] که‌ یکی از وکلای ملت فرانسه ‌و یهودی‌ست و همیشه ‌بر ضد ناپولیون سیّم بوده، و ناطق غریبی است به ‌حضور آمد. مردی است پیر و بسیار کوتاه، حالا هم در مجلس پارلمنت فرانسه ‌حرف می‌زند و باز بر ضد رؤساست. روتشیلد - روتسچیلد [Rothschild] معروف یهودی هم که‌ بسیار با دولت است، به ‌حضور آمد. صحبت شد. حمایت یهودی‌ها را زیاد می‌کرد. و از یهودی‌های ایران حرف می‌زد و استدعای آسایش آن‌ها را می‌نمود. به‌ او گفتم: شنیده‌ام شما برادرها هزار کرور پول دارید. من بهتر می‌دانم که ‌پنجاه ‌کرور به‌ یک دولت بزرگی یا کوچکی داده، مملکتی را خریده ‌و یهودی‌های تمام دنیا را در آنجا جمع کنید و خودتان رئیس آن‌ها بشوید. و همه‌ را آسوده ‌راه‌ ببرید که ‌این طور متفرق و پریشان نباشید. بسیار خندید[ی]م و هیچ جوابی نداد. و به ‌او حالی کردم که ‌من از جمیع ملل خارجه ‌که‌ در ایران هستند حمایت می‌کنم».

Türkçe Çeviri:

TÜRK XAQAN NÂSİREDDİN ŞAH QACAR’ın 1873’te Musevi önderlere tavsiyesi: Parayla her hangi bir devletten toprak alıp, bütün dünya Yahudilerini oraya taplayarak kendi devletinizi kurun!

Fıransa ulussaylavlarından [milletvekillerinden] biri ve Yahudi olan, her zaman III. Napolyon'a muhalifte bulunan şaşırtıcı hatip Mösyö [Isaac-Jacob Adolphe] Crémieux huzûrumuza geldi. Yaşlı ve çok kısa boylu bir adamdır, hâlen Fıransa parlamenti oturumlarında konuşuyor ve yine de Hükümete muhalefet ediyor. Son derece zengin olan ünlü Yahudi [Baron Lionel Nathan de] Rothschild de huzûrumuza geldi. Onunla konuştuk. Yahudileri büyük ölçüde savunuyordu. İran Yahudilerinden bahsediyor ve onların erinç [huzur] ve dinçliyini ötünüyordu [rica ediyordu]. Ona dedim: "Siz kardeşlerin aşırı miktarda paranız olduğunu duydum. Bence yapılacak en iyi şey, o paranın yarısını küçük veya büyük bir devlete ödeyip bir ülke-toprak satın alın, bütün dünyadaki barça [tüm] Yahudileri oraya toplayın, kendiniz de onların başkanı olup hepsini sıkıntısız, barış içinde yönetin ki artık böyle dağılmış ve çileli durumda olmayasınız." Çok güldük ve hiç bir yanıt vermedi. Ona İran'daki tüm yabancı dîni cemaatları koruduğumu anlamasını sağladım.


تورک‌جه‌ چئویری:

تورک خاقان، ناصرالدین شاه ‌قاجار- پاریس ١٨٧٣

فیرانسا اولوس سایلاولاری‌ندان (ملت وکیل‌له‌ری‌نده‌ن) بیری و یهودی اولان، هر زمان اوچونجو ناپولیون‌ا مخالفت‌ده ‌بولونان شاشیردیجی خطیب «مؤسیؤ [اسحاق یعقوب آدولف] کرئمییوْ» حضوروموزا گلدی. یاش‌لی و چوخ قیسا بوی‌لو بیر آدام‌دیر، هله‌ ده‌ فیرانسا پارلامئنتی اوتوروملاری‌ندا قونوشور و یینه ‌ده‌ حکومت‌ه‌ مخالفت ائدیر. سون درجه ‌زنگین اولان اون‌لو یهودی «[بارون لییونئل دؤ] روتشیلد - روتسچیلد» ده ‌حضوروموزا گلدی. اونونلا قونوشدوق. یهودی‌له‌ری بؤیوک اؤلچوده ‌ساوونوردو. ایران یهود‌ی‌له‌ری‌نده‌ن بحث ائدیر و اون‌لارین ارینج (حضور) و دینچ‌لییی‌نی اؤتونوردو (خواهش ائدیردی). اونا دئدیم: سیز قارداش‌لارین آشیری مقداردا پارانیز اولدوغونو ائشیتدیم. من‌جه‌ یاپیلاجاق ان اییی ایش، او پارانین یاری‌سی‌نی کیچیک و یا بؤیوک بیر دولته ‌اؤده‌ییپ، بیر اؤلکه - توپراق ساتین آلین. بوتون دونیاداکی بارچا (توم) یهودی‌له‌ری اورایا توپلایین، کندینیز ده‌ اونلارین باشقانی اولوپ هپ‌سی‌نی سیخینتی‌سیز، باریش ایچینده ‌یؤنه‌تین کی آرتیق بؤیله‌ داغیلمیش و چیله‌لی دوروم‌دا اولمایاسینیز. چوخ گولدوک و هیچ بیر یانیت وئرمه‌دی. اونا ایران‌داکی توم یابانجی دینی جماعت‌له‌ری قورودوغومو آنلاماسی‌نی ساغلادیم.


[1] رفورم‌های مذهبی و تدابیر اتحاد اسلامی ناصرالدین شاه: جعفری مذهب پنجم اسلام، ممنوع کردن لعن خلفای راشدین، ریشه کن کردن جشن عمرکشان، قدغن کردن جعلیات و خرافات شیعی، منسوخ کردن جنگ حیدری-نعمتی، ...

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/03/blog-post_13.html

[2] روز بیست و هشتم .... رفتیم توی تالار از شهرهای بزرگ انگلیس، وکلا آمده بودند تهنیت ورود عرض کردند. اجزای سفارت ایران معرفی شدند. یهودی‌های لندن، مجوس‌ها، ارامنه‌ی منچستر و غیره همه آدرس و نطق داشتند عرض کردند. بعد وزیر هند اجزای خود را معرفی کرد ... (ص١٠١). روز دوشنبه چهارم، ..... بعد بعضی تجار هند و غیره آمدند ترکیب و لباس عجیب داشتند، روسای ارامنه و یهود و نصاری و بعد بعضی دیگر از اهل پنجاب هند و غیره آمدند ... (ص ١١٣)، ...

Monday, June 25, 2018

Nash Didan

נאש דידן - העדה מפות ותמונות לווין




Nash Didan

Nash Didan


Nash Didan (Aramaic: our people) is the name Jews from the villages near the borders of Iran, Turkey and Azerbaijan call themselves. It is believed that this Jewish community was established after the Babylonian exile, in the cities and villages of Urmiah, Salmas, Bashkale and Gavur in northern Persia and Eastern Ottoman Empire (now Turkey). The Nash Didan spoke Aramaic, and during the 20th century most of them moved to Israel, and other countries.

Monday, February 01, 2016

The Jewish Neo-Aramaic Dialect of Urmi

The Jewish Neo-Aramaic Dialect of Urmi

  • Author: Geoffrey Khan
  • Series: Gorgias Neo-Aramaic Studies
  • Publisher: Gorgias Press
  • Publication Date: 2008
  • Pages: 644
Sample Pages: 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7
In this volume, Geoffrey Khan describes the Neo-Aramaic dialect that was spoken by the Jews of Urmi in north-western Iran. The Jews left Urmi in the 1950s and now the dialect is virtually extinct. The few surviving speakers live, for the most part, in Israel. Khan gathered the material for this volume firsthand in fieldwork conducted with the last remaining speakers. He provides a detailed grammatical description, a corpus of transcribed texts (including folktales, historical accounts and portrayals of customs), and an extensive glossary. The Jewish Neo-Aramaic dialect of Urmi exhibits linguistic developments that are not found in other Neo-Aramaic dialects, and offers unique insight into the non-Semitic languages of the region.
Geoffrey Khan earned his PhD in Semitic languages from the School of Oriental and African Studies, London. He is currently professor of Semitic philology, at the University of Cambridge. In 1998, he was elected fellow of the British Academy, and in 2004 was awarded the Lidzbarski Gold Medal for Semitic Philology.







Tuesday, January 12, 2016

By Kind permission of William Blackburn Papers at David M. Rubenstein Rare Book & Manuscript Library, Duke University.
************************************************************************
Urmia around 1900. Religious service at the Jewish Temple.
By Kind permission of William Blackburn Papers at David M. Rubenstein Rare Book & Manuscript Library, Duke University.
**************************************************************************

Urmia around 1900.



Urmia. House of one of our Jewish neighbors around 1900

By the kind permission of William Blackburn Papers, David M. Rubenstein Rare Book & Manuscript Library, Duke University.

Hakim/Sheikh Abdullah

Notable Jews of old Urmia, Early-Mid 1800s.

Hakim/Sheikh Abdullah (His common name), born in Urmia and educated in Baghdad. From scant information that I was able to gather, Upon his return to Urmia was instrumental in building the Jewish temple located at 'Markaz Square' section of Urmia and Was a practicing physician in Urmia.

Profound gratitude to family of Dr. Sina for allowing us to share this important painting from Urmia past.



Wednesday, March 20, 2013

یهودیان آزربایجان هم به همراه ترکان، توسط مسيحيان قتل عام شده اند



یهودیان آزربایجان هم به همراه ترکان، توسط مسيحيان قتل عام شده اند

در دوره سالهاي جنگ جهاني اول و حوادث ذكر شده در مقاله سعيد نعيمي به آدرس فوق (روي ديگر فاجعه)، نه تنها ترکان، بلکه یهودیان آزربایجان هم توسط مسيحيان قتل عام شده اند.

http://www.akhbar- rooz.com/ idea_process. jsp

در منابع تاریخی متعدد، اشارات پراکنده ای به کشتار یهودیان آزربایجان توسط مسيحيان در سالهای جنگ جهانی اول وجود دارد. من در زیر چند مورد را نقل می کنم:

"و این هم ناگفته نماند در ارومی کلیمی مذهب زیاد است و در محلات مخصوصی سکونت دارند. آن بیچارگان نیز دچار پنجه مسیحیان بوده و ایشان را هم کشته و اموالشان را غارت می نمودند و شبها همچنان که به خانه مسلمانان به کشتار و غارت می رفتند به خانه های کلیمیان نیز رفته، از قتل و غارت خودداری نمی کردند و در این قتل عام قریب ده هزار مسلمان و کلیمی مقتول گردیدند". (تاریخچه ارومیه- رحمت الله توفیق)

"در ۲۱ صفر ۱۳۳۴ (۲۹ دسامبر ۱۹۱۵) عثمانیها به دره قاسملو رسیدند. کوچ مسیحیان هم به دنبال انتشار اخبار حملات عثمانی به اورمیه بیشتر شد. در این حین ارامنه و آشوریها، یهودیان و مسلمانان اورمیه را به کار اجباری در کوه الیمان برای حفر سنگر وا می داشتند". (آذربایجان در جنگ جهانی اول- ص ۵۹)

"در دهه سوم بهمن ۱۲۹۶ خورشیدی چند نفر از جیلوها، دو مسلمان و یهودی را در بازار اورمیه کشتند". (آذربایجان در جنگ جهانی اول- ص ۱۰۶)

در همان سالها در جمهوری آزربایجان نیز یهودیان به همراه ترکان توسط ارمنیان قتل عام شده اند. اخیرا نمایشگاهی در باره یهودیان قتل عام شده شهر قوبا توسط ارمنیان در شهر مذكور دائر شده بود. خبر زیر مربوط به این نمایشگاه است:

Eyni zamanda Ermənilərin ötən əsrin əvvəllərində Azərbaycanın Quba şəhərində Azərbaycanlılara və Dağ Yəhudilərinə qarşı törətdiyi soyqırım aktını özündə əks etdirən foto və video materialları məhz İsmayıl Ağayev tərəfindən İsrail ictimaiyyətinin diqqətinə çatdırdı.

Lotfizadeh, creator of Fuzzy logics


دكتر لطفي زاده شخصيتي علمي به لحاظ مليت نيمه ترك و نيمه يهودي است. وي فارغ از آنكه هويت ملي خودش را چگونه تعريف مي كند، افتخار دو ملت ترك و يهود و پل دوستي بين اين دو است.

دكتر لطفي زاده به لحاظ مليت از طرف پدر ترك و از طرف مادر يهودي است. وي هر چند از وجود خصلتهاي تركي در خود صحبت كرده، اما در چند جا نيز هويت ملي خود را ايراني معرفي كرده است.

Zadeh was born in Baku, Azerbaijan SSR,[2] as Lotfi Aliaskerzadeh,[3] to an Iranian Azeri father from Ardabil, Rahim Aleskerzade, who was a journalist on assignment from Iran, and a Russian Jewish mother,[4] Fanya Koriman, who was a pediatrician.[5] The Soviet government at this time courted foreign correspondents, and the family lived well while in Baku.[6] Zadeh attended elementary school for three years there,[6] which he has said "had a significant and long-lasting influence on my thinking and my way of looking at things."[7]